تاریخ : چهارشنبه 93/3/28 | 9:16 صبح | نویسنده : خواهر بسیجی
تولدی دیگر......
من اکنون ایستاده ام و خود را می نگرم
که دارم از پس تکه ابرهای نمود ین خویش سر می زنم .
طلوع خود را می نگرم
و خود را ، به نرمی و رضایت ،
غرق لذت و امید،
تسلیم او می کنم .
او که مرا در خود می مکد
و من همچنان ساکت می مانم تا تمام شوم!
نسیم امید برچهره ام می وزد ومن،
در نشئه ی مطبوع نیست شدن هایم،
غرقه در شکر و اشک،
در انتظار آنم که از آن پر شوم
احساس می کنم که آن چه اکنون در من می جوشد،
سراپایم را فرا میگیرد،
تمام هستن م را لبریز می کند.
همه لکه هایی را که از اثر انگشت های طبیعت
بر دیواره های بودن م مانده بود، می زداید.
مرا در خود می شوید.
دیگرم می سازد ومن،
گرم این لذت درد آمیز تولد خویش،
ساکت مانده ام.
.......
www.smcrnkums.blogfa.com
.: Weblog Themes By Pichak :.