روش تهیه
- هلیله سیاه و بلیله و آمله و کور، فلفل سیاه، دار فلفل (فلفل دراز)، دارچین، زنجفیل، شقاقل (هویج و زردک صحرایی)، وشق (یا وج)، اسراوُل (چوب گره دار که در فارسی اسارول تلفظ میشود)، خولنجان که به میزان مساوی آسیاب شده و الک میشوند و با روغن زرد گاوی تازه آغشته شود (در بعضی نسخ جوشانده شود) و دو برابر وزن کل آن عسل یا شکر خوب مخلوط شود.
نکته 1: کور؛ ممکن است کور گندم باشد که در اصفهان میروید که میوه های بیضی شکل هستند که اگر بمانند باز شده و شبیه گل میشوند و ممکن است مقل یهودان باشد که به آن نیز کور میگویند.
نکته 2: در نسخه اصلی به جای وشق وش هست و در یک نسخه ودج که در گیاهان نه وش وجود دارد نه ودج. وشق (در فارسی اوشق) وجود دارد که نوعی صمغ است که گرم نیز هست که ممکن است این همان باشد و وج نیز هست که اگیر ترکی است و یک چوب است و عطر دارد.
مقدار مصرف
دو مثقال -روزانه به اندازه یک فندق یا یک نخود در زمان مشخص میل شود .
یکی از علت های ورم شکم، تورم کبد و شکم و سفت شدن آن ها همچنین سیروز کبدی به معنی آب آوردن و بزرگ شدن شکم و کبد می باشد. کم کاری قلب نیز از علل سیروز کبدی است.
درمان ورم شکم، داروی مرکب سه می باشد.
در روایت آمده است: فقد ورد ما یدل علی دوائه و هو الدواء المرکب الثالث فقد جاء فیه «دواء عجیب ینفع بإذن الله تعالی لورم البطن و وجع المعده و یقطع البلغم ....» (طب الأئمه ص 77).
این دارو، داروی عجیبی است که برای ورم شکم و معده درد باذن خداوند تعالی نافع است و بلغم را نیز قطع می سازد.
امیرالمومنین على(ع) فرمودند:
مؤمن کسی است که (پاکدستی و اقتصاد سالم) درآمد و کاسبی او پاک باشد،
(خوشاخلاقی): اخلاق او نیکو باشد،
(سلامت روانی): باطن او سالم باشد،
(بخشندگی): از زیادی مالش انفاق کند،
(گزیدهگویی): کم سخن و سخنانش پر مغز باشد،
(عدم مردمآزاری): مردم از شر او در امان باشند،
اهل انصاف باشد.
منبع: صدوق، خصال، ج2، ص352
شخصی بود که پلوی غذایش را خالی میخورد، گوشت و مرغش را میگذاشت آخر کار!
میگفت: میخواهم خوشمزگی اش بماند زیر زبانم...
همیشه هم پلو را که میخورد، سیر میشد، گوشت و مرغ غذا میماند گوشه ی بشقابش!
نه از خوردن آن پلو لذت میبرد، نه دیگر میلی داشت برای خوردن گوشت و مرغش...
زندگی هم همین جوری است...
گاهی شرایط ناجور زندگی را تحمل میکنیم و لحظه های خوبش را میگذاریم برای بعد!
برای روزی که مشکلات تمام شود..
کمتر میشود زندگی در لحظه را بلد باشیم!
همه ی خوشیها را حواله میکنیم برای فرداها؛
برای روزی که قرار است دیگر مشکلی نباشد؛
غافل از اینکه زندگی دست و پنجه نرم کردن با همین مشکلات است.
یک روزی به خودمان می آییم میبینیم یک عمر در حال خوردن پُلوی خالی زندگی مان بوده ایم و گوشت و مرغ لحظه ها، دست نخورده مانده گوشه ی بشقاب...!
هر عملی که افراد جامعه انجام میدهند، در نگاه کلان اثر مستقیم در اجتماع دارد زیرا از خانواده که واحد کوچک اجتماعی است جامعه تشکیل میشود و همانگونه که رفتار فرد در جامعه موثر است، اشخاص نیز از اجتماع و قوانین آن تاثیر میپذیرند. حجاب علاوه بر آثار شخصی و شخصیتی، دارای آثار اجتماعی است. جامعهای که در آن بانوان باحفظ حدود وحقوق دیگران ظاهر میشوند و موجب تخریب روح و جسم همنوعان خود شده و محیط آرام وامنی را برای جوانان فراهم سازند، به سوی سعادت و سلامت روانی پیش خواهد رفت.
اگر زنان جامعه باحجاب باشند، هم مردان از نظر طهارت روح و جسم سالم میمانند و هم در جامعه، سلامت خانوادگی حفظ خواهد شد و محیط خانواده تحت تاثیر خودنماییهای عدهای از زنان بدحجاب و بیحجاب قرار نمیگیرد و هم مراکز اجتماعی مثل ادارهها و بیمارستانها و... در کمال سلامت رفتاری خواهند بود و بزهکاریهای اجتماعی به حداقل خواهد رسید.
حضرت امام خمینی(ره) در مورد فعالیت اجتماعی واشتغال زنان همیشه این نکته را بیان میکردند که: «فعالیت اجتماعی، سیاسی کنید ولی حدود شرعی از جمله رضایت همسر را رعایت کنید.» بسیاری از پروندههای ضداخلاقی از عدم رعایت حدود شرعی نشات گرفته است و آمار جنایی ذکر شده همواره زنگ خطری بوده که اندیشه گران تربیتی را نگران میساخته است. یکی از آثار اجتماعی حجاب، حفظ اجتماع و سلامت اجتماعی خانوادهاست، بالا رفتن درصد طلاق در کشور ما زندهترین شاهد این مطلب است.
از روزی که حجاب دچار تغییر و تحول شد و آزادیهای تعریف نشده در جامعه ما پا گرفت، سطح طلاق به مقدار نگرانکنندهای بالا رفته و میزان ازدواج رو به کاهش نهاده است و این جزء آثار اجتماعی بیحجابی است که جامعه را در درازمدت به ورطه هلاکت میرساند. البته آثار مثبت حجاب و پیامدهای منفی بیحجابی به اینجا ختم نمیشود.
وقتی که به صحنه تفکرات عالم نگاه میکنیم و بینش اسلام را مشاهده مینماییم، به روشنی در مییابیم که جامعه بشری هنگامی خواهد توانست نسبت به مسئله زن و رابطه زن و مرد، سلامت و کمال مطلوب خود را پیدا کند که دیدگاههای اسلام را بدون کم و زیاد و بدون افراط وتفریط درک کند و کوشش نماید آن را ارائه کند. اسلام میخواهد که رشد فکری، اجتماعی، سیاسی، علمی و بالاتر از همه فضیلتی و معنوی زنان به حد اعلا برسد و وجودشان برای جامعه و خانواده بشری حداعلای فایده و ثمره را داشته باشد. همه تعالیم اسلام از جمله مسئله حجاب، بر این اساس است. مسئله حجاب به معنی منزوی کردن زن نیست. مسئله حجاب به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بیقید و شرط زن ومرد در جامعه است. این اختلاط به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد و بخصوص به ضرر زن است. حجاب به هیچوجه مزاحم و مانع فعالیتهای سیاسی، اجتماعی وعلمی نیست.
حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش ظاهری است؛ به تعبیری لطیفتر حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب.
حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بشری و بویژه جوامع اسلامی مطرح است. همواره این دو واژه در کنار هم به کار برده میشوند و در نگاه اول به نظر میآید هر دو به یک معنا باشند اما با جستجو در متون دینی و فرهنگنامهها به نکته قابل توجهی میرسیم و آن تفاوت این دو واژه است. در برخی کتب لغت حجاب را اینگونه تعریف کردهاند: «الحجاب، المنع من الوصول» حجاب یعنی آنچه مانع رسیدن میشود.
برخی گفتهاند حجب و حجاب هر دو مصدر و به معنای پنهان کردن و منع از دخول است و به عنوان شاهد آیه شریفه «و من بیننا و بینک حجاب»(فصلت، آیه 5) را ذکر کردهاند. در دیگر کتابهای لغت حجاب را به معنای پرده آورده و نوشتهاند: امراه محجوبه؛ زنی که پوشانیده است خود را به پوشاندنی.
با توجه به معانی ذکر شده در مییابیم حجاب امری ظاهری و در ارتباط با جسم است، اگرچه این پوشش برخاسته از اعتقادات و باورهای درونی افراد است ولی ظهور در نشئه مادی و طبیعی دارد یعنی پوشش ظاهری افراد و بویژه زنان را حجاب میگویند که مانع از نگاه نامحرم به آنان میشود. عفاف نیز دارای معانی گوناگونی است که در مجموع تعریف کاملی را به ما خواهد داد. راغب اصفهانی در مفردات القران مینویسد: العفه حصول حاله للنفس تمتنع بها غلبه الشهوه؛ عفت حالتی درونی و نفسانی است که توسط آن از غلبه شهوت جلوگیری میشود.
البته قابل ذکر است که در قرآن کریم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است، گاه به معنای خود نگهداری و پاکدامنی است و گاه «عفت» به معنای قناعت آمده و مسائل مالی مورد نظر است. آنچه در این مقاله مورد نظر ماست مفهوم اولی است یعنی خود نگهداری از شهوت و مسائل جنسی؛ اگرچه میتوان برای هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضرری به مفهوم آن نمیخورد. از مجموع معانی ذکر شده برای حجاب و عفاف میتوان نتیجه گرفت که عفاف نوعی حجاب درونی است که انسان را از گناه باز میدارد.
حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش ظاهری است؛ به تعبیری لطیفتر حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این گروه از حجاب، تنها پوستهای و ظاهری بیمعنا دارند و از سوی دیگر کسانی هستند که ادعای عفاف کرده و با تعابیری همچون؛ من قلب پاکی دارم، خدابا قلبها کار دارد، آدم باید چشمش پاک باشد و... خود را سرگرم کرده و مصداق «لیفجر امامه»(بلکه انسان میخواهد آزاد باشد و گناه کند- قیامت آیه 5 میشوند.
انسانهایی چنین باید در قاموس اندیشه خود نکتهای اساسی را بنگارند و آن این است که درون پاک، بیرونی پاک میپروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور شدن میوه ناپاکی به نام بیحجابی و بدحجابی نخواهد شد. امام خمینی(ره) پیامآور ارزشهای الهی درباره حجاب و عفاف میفرماید: «توجه داشته باشید حجابی که اسلام قرار داده است برای حفظ ارزشهای شماست. هرچه را که خدا دستور فرموده است- چه برای مرد و چه برای زن- برای این است که آن ارزشهای واقعی که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسههای شیطانی یا دستهای فاسد استعمار پایمال شوند این ارزشها زنده بشوند.»
آن بانوی بسیار بزرگ جهان، با این که حریم عفاف و حجاب را به طور کامل رعایت میکرد، در عین حال، در بحرانیترین حوادث سیاسی و اجتماعی، حضور و ظهور داشت.
روزی مرد نابینایی با کسب اجازه به محضر حضرت زهرا(س) آمد. حضرت از او فاصله گرفت و خود را پوشانید، پیامبر اکرم(ص) که در آن جا حضور داشت از حضرت زهرا(س) پرسید: «با این که این مرد نابیناست و تو را نمیبیند، چرا خود را پوشاندی»؟ حضرت زهرا(س) در پاسخ فرمود: «اگر او مرا نمیبیند، من که او را میبینم، وانگهی او بو را استشمام میکند». پیامبر(ص) (به نشانه تأیید شیوه و گفتار حضرت زهرا«س») فرمود: «أَشْهَدُ اَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنّی؛4 گواهی میدهم که تو پاره تن من هستی».
امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: روزی همراه گروهی در محضر رسول خدا(ص) نشسته بودیم. آن حضرت به ما رو کرد و فرمود: «بهترین کار برای زنان چیست؟» هیچ کدام از حاضران نتوانستند جواب صحیح بدهند. هنگامی که متفرّق شدند، من به خانه بازگشتم، و همین موضوع را از حضرت زهرا(س) پرسیدم، و ماجرای سؤال پیامبر(ص) و پاسخ صحیح ندادن اصحاب را برای حضرت زهرا(س) تعریف کردم، و گفتم هیچ یک از ما نتوانستیم پاسخ صحیح بدهیم. حضرت زهرا(س) فرمود: ولی من پاسخ به این سؤال را میدانم، و آن این است که: «خَیْرٌ لِلنِّساءِ اَنْ لایَرِینَ الرِّجالَ وَلایَراهُنَّ الرِّجالُ؛ صلاح زنان در آن است که آنها مردان نامحرم را نبینند، و مردان نامحرم آنها را نبینند».
* حجاب در اسلام به معنای پرده نشینی نیست، بلکه به معنای پوششی معقول برای جلوگیری از فساد، و حفظ کرامت زن است.
من به محضر رسول خدا(ص) بازگشتم و عرض کردم: «ای رسول خدا! از ما پرسیدی که چه کار برای زنان برتر است، پاسخش این است که برترین کار برای زنان این است که آنها مردان نامحرم را نبینند، و مردان نامحرم آنها را نبینند».
پیامبر(ص) فرمود: «چه کسی به تو چنین خبر داد، تو که اینجا بودی و پاسخی نگفتی؟» علی(ع) عرض کرد: «فاطمه(س) چنین فرمود».
پیامبر(ص) از این پاسخ خشنود شد، و سخن فاطمه(س) را پسندید و به نشانه تأیید او فرمود: «اِنَّ فاطِمَةُ بضْعَةٌ مِنّی؛5 همانا فاطمه، پاره تن من است».
نیز روایت شده: روزی جابر بن عبدالله انصاری همراه رسول خدا(ص) به سوی خانه فاطمه(س) رهسپار شدند. وقتی که به در خانه رسیدند، پیامبر(ص) اجازه ورود طلبید. فاطمه(س) اجازه داد، پیامبر(ص) فرمود: شخصی همراه من است، آیا اجازه هست با او وارد خانه شویم؟ فاطمه(س) عرض کرد: «ای رسول خدا «قِناع» (یعنی مقنعه و روسری) ندارم.» پیامبر(ص) فرمود: «یا فاطِمَةُ خُذِی فَضْلَ مَلْحَفَتِک فَقِنِعِی بِهِ رأسَکِ؛ ای فاطمه! زیادی لباس بلند روپوش خود را بگیر و سرت را با آن بپوشان».
حضرت فاطمه(س) همین کار را کرد، آن گاه پیامبر(ص) و جابر، با کسب اجازه وارد خانه شدند.
حضرت زهرا سلام الله علیها یک افتخار است برای همه عالم، نه فقط برای شیعه، نه فقط برای عالم اسلام، نه فقط برای ائمه طاهرین (ع)، بلکه آن حضرت برای پدر بزرگوارش نیز مایه سربلندی و افتخار به شمار میرود. پیامبر اکرم (ص) به این بانو خیلی افتخار میکردند و بارها میفرمودند که خودم و پدر و مادرم به فدای تو. افتخار پیغمبر اکرم (ص) خیلی معنا دارد؛ حضرت زهرا (س) از نظر حسب و نسب دارای درجات رفیعی بوده است. شما نمیتوانید یک خانمی پیدا کنید که این قدر از نظر نسب، والا و نورانی باشد. ایشان پدری دارد مثل پیامبر اکرم که خاتم الانبیاء بود. پیغمبری که همه پیامبران به وجود او افتخار میکردند، وجود مبارکی که خود خداوند متعال به او افتخار میکند و نظیرش در عالم وجود نیامده و نخواهد آمد. حضرت صدیقه طاهره مادری دارد مانند حضرت خدیجه که در مورد ایشان هم باید بگوییم یک افتخار برای همه انسانها و مخصوصاً برای تمامی خانمها میباشد. در باره حضرت خدیجه همین مقدار بس که پیغمبر اکرم میفرمودند: پیروزی اسلام، مرهون خدیجه است. همسر حضرت زهرا (س) نیز امیرالمومنین علی (ع) است که پیامبر گرامی (ص) فرمودند: زهرا جان اگر علی نبود، کفوی برای تو در عالم وجود یافت نمیشد. و اگر تو نبودی کفوی برای علی در عالم نبود. حضرت فاطمه زهرا از لحاظ فرزند نیز فرزندانی نظیر امام حسن و امام حسین و حضرت زینب و ام کلثوم سلام الله علیهم را تحویل عالم بشریت دادهاند. اسلام مرهون مجاهدتها و تلاشهای فرزندان گرامی حضرت زهراست. شهادت امام حسین (ع) اسلام را بیمه کرد و مجاهدت حضرت زینب(س)، شهادت آن حضرت را جهانگیر کرد. حضرت زینب با آن شهامت مثال زدنی در مقابل دشمن گفت: «ثکلتک امک یابن مرجانه ما رأیت الا جمیلا». نظیر چنین فرزندانی را در عالم کسی نداشته و نخواهد داشت. اما اولاد حضرت زهرا سلام الله علیها منحصر به این چهار بزرگوار نیست، بلکه دوازده امام از نسل حضرت زهرا به وجود آمدند که بارها پیغمبر اکرم به این موضوع افتخار میکردند. از همان وقتی که امام حسین طفلی کوچک بود، پیامبر اکرم او را در دامن مینشاندند و میفرمودند: «یا حسین التاسع من ولدک هو القائم بالحق به یملأ الله الارض قسطاً و عدلاً بعد ما ملئت ظلماً و جورا» یعنی حسینم، نهم از فرزندان تو امام زمان است که به دستش پرچم اسلام روی کره زمین افراشته میشود. آنکه عدالت اجتماعیِ سرتاسری میآ ورد. آن که ظلم جهانی را ریشه کن میکند و بالاخره آن که اسلام را جهانی میکند و میگوید «انّ فی إبنه رسول الله لی اسوه حسنه» یعنی سرمشق من در حکومت، زهرای مرضیه است. آن امامی که اسلام را جهانی میکند و میفرماید که «نحن حجج الله علی خلقه و فاطمه حجه علینا» یعنی ما دوازده امام حجت برای مردم هستیم و زهرا (س) حجت برای ما است. درک کردن معنای این گونه روایات سخت است، این گونه روایات حیران کننده است و انسان با غور در این مطالب پی به جهل خود میبرد.
نکته مهم که تذکر آن در این مجال ضروری است اینکه، شناخت ما نسبت به نعمت بزرگی همچون وجود مبارک حضرت زهرای مرضیه چه مقدار است؟ و مهمتر اینکه تا چه اندازه آن حضرت را برای خود اسوه میدانیم و از او پیروی می کنیم؟ اگر ما در این باره کوتاهی کنیم و از حضرت زهرا (س) الگو نگیریم، بالاترین گناه را مرتکب شدهایم. زیرا کفران نعمت کردهایم. قرآن کریم میفرماید: «لئن شکرتم لأزیدنّکم و لئن کفرتم إنّ عذابی لشدید». اگر حضرت صدیقه طاهره سرمشق جامعه باشد، جامعه رو به تزاید و ترقی خواهد بود و اما اگر زهرا سرمشق زندگی مردم نشد، در دنیا و آخرت عذابی دردناک در انتظار آنان خواهد بود. در خصوص لزوم الگوگیری از سیره حضرت زهرا (س) به دو نکته اشاره میگردد که از مصادیق برجسته شیوه زندگانی حضرت زهراست که نسل کنونی باید اسوه خود قرار دهد.
از منظر حضرت زهرا علیهاالسلام نزدیک ترین حالات زن به خداوند متعال هنگامى است که خود را از دید نامحرمان دور نماید و در منزل خود به خانه دارى و تربیت فرزند و پذیرایى از همسر خود بپردازد. امام صادق علیه السلام به نقل از حضرت فاطمه علیهاالسلام دراین باره فرمود: «أَنَّ أَدْنَى مَا تَکُونُ مِنْ رَبِّهَا أَنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَیْتِهَا، نزدیک ترین حالات یک زن به خداوند متعال زمانى است که در منزل مى ماند [و به امور خانه دارى و تربیت فرزند مى پردازد].»
آرى، یک زن مسلمان هرگز فرمان خداوند متعال را در مورد حفظ عفت و عصمت خود فراموش نمى کند و در طول زندگى حجاب خود را همانند گوهرى گرانبها پاسدارى مى کند. این سخن معروف حضرت زهرا علیهاالسلام که ضامن پایدارى جوامع و مایه استحکام خانواده هاست، همواره باید در معرض دید بانوان مسلمان به ویژه دختران جوان باشد که فرمود: «خَیْرٌ لِلنِّسَاءِ أَنْ لَا یَرَیْنَ الرِّجَالَ وَ لَا یَرَاهُنَّ الرِّجَالُ؛ بهترین و نیکوترین عمل زنان آن است که [بدون ضرورت] مردان [نامحرم] را نبینند و مردان [نامحرم] نیز آنان را ننگرند.»
خوشبختى و سعادت زن و جامعه بهترین و نیکوترین عمل زنان آن است که [بدون ضرورت] مردان [نامحرم[ را نبینند و مردان [نامحرم[ نیز آنان را ننگرند. در همین جمله نهفته است که تا مى تواند از نامحرمان دورى کند و کمترین ارتباط را با آنان داشته باشد؛ امّا متأسفانه در عصر ما شیاطین وسوسه گر و دشمنان اسلام تلاش مى کنند به هر وسیله و عنوانى زنان مسلمان را از هویت خود جدا کنند و به مجامع عمومى و معرض دید نامحرمان بکشانند و به این وسیله آنان را از اهداف اصلى خلقتشان بازدارند.
فرانس فانون نویسنده فرانسوى مى گوید: «نیروهاى اشغالگر در کشور مسلمان الجزائر مأموریت داشتند تا هویت و اصالت فرهنگى ملت الجزائر را نابود سازند و در این راه حداکثر کوشش خود را بر تخریب مسئله حجاب و چادر زنان متمرکز کرده بودند؛ زیرا آن را نشانه مهم اصالت ملى زنان الجزائرى تلقى مى کردند. از دیدگاه استعمارگران هجوم به تار و پود جامعه اسلامى الجزائر ابتدا باید از تحت تأثیر قرار دادن زنان آغاز مى شد. دستگاه استعمارى فرانسه براى مبارزه با حجاب زنان و بیرون کشیدن آنان از کانون خانواده، مبالغ هنگفتى را اختصاص داده بود. آنها بر این باور بودند که حجاب زن سدّ محکم و دژ عظیمى در برابر نفوذ غربیهاست. هر چادرى که کنار گذاشته شود، افق جدید و گام بلندى در تسلط استعمارگران بر کشورهاى اسلامى است. پس از دیدن هر زن مسلمانى که حجاب را کنار گذاشته است، امید تسلط آنان ده برابر مى گردد. با هر چادرى که رها مى گردد، گویى جامعه اسلامى براى پذیرش و تسلیم در برابر استعمارگران آماده تر مى شود.»
.: Weblog Themes By Pichak :.